معنی ربه کا

حل جدول

ربه کا

برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 1940 میلادی


نویسنده رمان ربه کا

دافنه دو موریه


خالق شاهکار ادبی ربه کا

دافنه دوموریه


کا

ویتامین جدول

از حکام غیر مستقل طبرستان بود

ویتامین انعقاد خون، ویتامین جدول

فرهنگ معین

ربه

(رَ بَ یا بِ) [ع. ربه] (اِ.) مؤنث رب، بتی به صورت زن ساخته شده.

لغت نامه دهخدا

ربه

ربه. [] (اِخ) شهری است به اندلس. جایی با نعمت بسیار و آبادانی و بازرگانان با خواسته ٔ بسیار و هوای معتدل. (حدود العالم).


کا

کا. (اِخ) امیرکابن و ورداسف یکی از حکام غیرمستقل طبرستان (312 هَ. ق. / 925 م). || ابن امیر «کا» معاصر قابوس بن وشمگیر بوده است. (مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146).

فرهنگ فارسی هوشیار

کا

مسری باستانی همزاد فروهر (اسم) در دین مصریان قدیم بمعنی روح جاویدان و همان جفت یا همزاد است که شخصیت خود را معرفی میکند. } کا { برای تعیین نوعی همزاد مشترک جهت همه افراد یک دسته بکار میرود. در } کا‎ { فردیت و شخصیت } مانا { و ذات خدایی دیده میشود. شباهت } کا { ی مصری و مثل افلاطونی نمونه جالبی از رابطه دین و فلسفه است. همچنین } کا { با } فره وشی { یا } فروهر { زردشتی شباهت دارد. (اسم) اسباب خانه لوازم سرای } تو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کا. { (سنائی)، مال التجاره متاع، مهره های شطرنج: } چو کا بر فراز عرصه چیدی عیان تا آخر بازی بدیدی ‎. { (محمد عصار رشیدی) یا آب کردن کا. زیادتر از ارزش قیمت چیزی را گفتن: } بها کم است جگر گوشه های اشک مرا که گفته بود که کای خویش آب کنم ک ‎{ (نادم گینی) یا کای بد بریش خاوند (خداوند) . متاعی که بسبب بدی خریدار ندارد درین هنگام این جمله را بر زبان رانند (قیاس کنید مال بد بیخ ریش صاحبش) .


ربه

مونث رب زن خدا بت مادینه (اسم) مونث رب بتی که بصورت زن ساخته شده.

گویش مازندرانی

کا کا

سینه سرخ – نام پرنده ای است


خنه کا

(خنه کا) مثلپلاپجه کا نوعی بازی مخصوص کودکان روستایی استدر...


کا

کاه

فرهنگ فارسی آزاد

ربه

ربَّه، مؤنَّث رَبّ- بُتِ مؤنَّث- صاحب هر چیز اگر دارنده زن یا مؤنث باشد مثل ربَّهُ الحُسن (جمع: رَبّات- رِبات)

معادل ابجد

ربه کا

228

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری